باربری جماران

شرکت حمل و نقل و باربری جماران

باربری جماران

شرکت حمل و نقل و باربری جماران

اسباب کشی

یک خاطره از اسباب کشی

حمل وسایل سنگین مانند تردمیل علاوه بر قدرت جسمانی نیازمند مهارت و تجربه میباشد. چند سال پیش که به عنوان راننده برای یک شرکت اسباب کشی کار میکردم اتفاق جالبی افتاد که در این مطلب آنرا با شما به اشتراک میگذارم.

یک خاطره از جابجایی تردمیل

سال 89 بود که برای انجام یک پروژه اسباب کشی به یکی از محله های تهران رفتیم. من به عنوان راننده و مسئول اسباب کشی همراه با سه نفر کارگر

در بین کارگران فرد ریز نقش و بسیار ورزیده ای بود به نام مراد که تقریبا همه کارگران ارزو داشتند که زمان اسباب کشی همراه شان باشد.

برای اعلام حضور زنگ خانه مشتری را زدیم و پس مدتی پیکر تنومندی برای خوش آمد گویی و هماهنگی به استقبال ما آمد و ما را به سمت اثاثیه راهنمایی کرد.

همه چیز خوب و مرتب بسته بندی شده بود بجز تردمیل !

وسایل بسته بندی شده را کارگران خیلی سریع و مرتب به داخل کامیون انتقال دادند تا زمان جابجایی تردمیل رسید!

به عنوان مسئول اسباب کشی پیگیر صاحبخانه شدم تا بگویم که برای حمل این وسایل دستمزدی جداگانه محاسبه خواهد شد که متاسفانه صاحبخانه برای خرید به بیرون رفته بود.

از آنجاییکه راه پله های ساختمان نسبتا تنگ بود برای انتقال تردمیل دست به دامان آسانسور شدیم اما تردمیل از درب آسانسور داخل نمیرفت.

مراد را صدا کردم و گفتم کار کار خودته

مراد هم موافقت کرد که تردمیل را از راه پله به کمک سایرین به پایین انتقال دهد اما زمانیکه تردمیل را نیم طبقه پایین بردیم متوجه شدیم که اینکار یک نفره راحت تر صورت میگیرد و کارگران دیگر بجز مراد فقط باعث زحمت و زخمی شدن دیوارها میشوند.

کارگران کمک کردند و تردمیل را بر پشت مراد قرار دادند و مراد هم بدون توقف سه طبقه تردمیل را جابجا کرد و به حیاط برد. در این هنگام صاحبخانه رسید و دید که مراد یک تنه وسیله را از بالا به حیاط انتقال داده و فقط چند بسته کوچک و بزرگ دیگر از اثاثیه باقی مانده تا به کامیون منتقل کنیم.

در این زمان من به سمت صاحبخانه رفتم و به او گفتم که برای اینکار باید هزینه بیشتری پرداخت کند

هر چه سعی کردم تنوانستم وی را قانع کنم و حتی بعد از تماس با شرکت باربری و حتی دیگر شرکتها و تایید هزینه بیشتر برای حمل وسایل سنگین زیر با پرداخت آن رفت و گفت که این تردمیل وسیله سنگینی نیست و حاضر است خودش دوباره وسیله را به خانه بازگرداند و مجددا به پایین انتقال دهد !!

مراد پوزخندی زد و گفت : من 50 تومان هم میدم اگر شما این کار رو انجام دادی

صاحبخانه که تردمیل را بلند کرد و به سمت راهرو رفت. چند پله که بالا رفت و موقع گردش تردمیل رسید پس از زخمی کردن چند باره دیوار و خستگی فریاد زد :

قبوله آقا قبوله ! 50 هم اضافه تر میدم فقط بیایید این بگیرید !

...........................................................................

منبع : یک خاطره از اسباب کشی  - اتوبار طلایی تهران